ι lσνє
ηαƒαѕѕѕ мαη
شب تولدم رسید کسی واسم گل نیاورد آب از سرم گذشته هو بی تو نمیشه حتی ما
من به تنهایی طلسمم شوم و بدیوم شده اسمم اسمتو با خون رگ هام تو ترانه هام نوشتم آخه ظالم ستمگر بی خدایه بی پیمبر جاری شد اشکایه سردم
با تولد ابوسم پاییز از سفر رسیده اسم چهار حرفی تو هنوزم تموم دنیامه زیر پاهات شد لگد مال این دل سرخورده یه من حنجرم شعله کشیدو دنیا رو سوزوندم از غم خون دارم میبارم امشب بی تو با غم تولد تسلیت بگو به قلبم که امید زندگیم مرد
تویه فال قهوه افتاد طالع سیاهو شومم فنجونو زدم شکستم نبینم سهم تو نیستم از همون روزی که رفتی زندگیم معنا نداره حتی تو فصل بهارم برف بدبختی میباره نفرینت میکنم تویه شعرام صد بار از رویه خجالت عکساتو خیس کرده چشمام
کنار کیک تولد قاب عکستو میچینم یه گیتار به رویه زانوم گوشه یه اتاق میشینم زیر آوار مسیبت چیزی از دلم نمونده نفرینت میکنه هرکی شعرایه سیاهمو خونده
هرچی اومد به سرم اون سرم آورد سوز صدام جهانی رو غمگین کرد هرکی منو دید تورونفرین کرد نظرات شما عزیزان: پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:تنهایی,غمگین,حسرت, :: 13:41 :: αυтнσя : ali
liηкѕ
αυтнσя |
||
![]() |