ι lσνє
ηαƒαѕѕѕ мαη
دل بی تاقت گریه نکن میدونی اون نمیاد تو دیگه رفتی از یاد حالا اون یار دیگه داره اشکات فایده نداره باتو کاری نداره
هرچی که بین من و اون بود از جنس گناه شد اون دنیاهم تباه شد خونه ای که با خون دل و جیگر بنا کردم روسرم یه شب خراب شد
همه کس آی عشقم کجایی مثل ابر بهار آروم اشکام داره میریزه بیا با اون صدایه نازت بازم اسمم صدا کن آغوشتو رها کن اگه بعد از بی وفایی هنوزم عاشق نبودم آره نفرینت میکردم چه کنم آتیش عشقت منو خاکستر کرد عزیزم دورت بگردم
اگه با چشای پر اشکم روبه رو بشی زودی میفهمی که چقد عاشق بودمو ز نگاه تو مردمو خیلی بی رحمی باید از اول میدونستم دلت واس من جایی نداره باشمو نباشم پیش تو واسه تو عزیزم دیگه فرقی نداره
رفتیو توگذاشتی تنهام خنده خشکید رو لب هام گریه یار آشنا شد با چشمام هم صدا شد شبی که خاکم میکنن بهش بگید اونم بیاد بگید که عاشق تو مرد بگید که اون خاک شده هو غزل خون چشمات شبو روزش تیره شده با حسرتو داغ چشمات وقتی که طابوت منو به رویه دستات میبری همراه این جنازم یه عکسی از اون ببرین عکس اونو طابوت من روزه به ساله ولی آه که زیر قبرستون بشه خونه یه عشق ما دوتا
بهش بگید سنگ دل به آرزوهات رسیدی؟ چرا رفتی از دلم بعد یه عمری بریدی بگید که عاشق چشمات طاقت نیاوردو برید بگید غمش یه ببری بود که سینه یه منو درید وقتی که خاکم میکنن میخوام اونم اینجا باشه جشن به ساله ما دوتاست هرچی روبه راه باشه بهش بگید که عاشقت به خواری و عذا نشست الهی بشکنه دلش که قلب من براش شکست
بهش بگید که شعر من حرفایه آخرمه پر پر شده قلبو دلم تقاص عاشق شدنه خدا بگیر تقاصمو از اون دو چشمایه سیاهش زخمی بکن قلب اونو خودم میشم نمک براش حالا که سنگ قبرمو به رویه سینم میزارین برام همون عکسشو به رویه قلبم بزارین شاید لااقل طرحو عکسش کنار من موندنی شه
میخوام یه شعری من بگم که بدجوری خوندنی شه وقتی که یار من اومد بر سر این مزار من بهش بگید یه لحظه بخوابه در کنار قبر من میون زندگیم نبود همدم و غمخوار من ازش بخواید حرف بزنه با سنگ قبر من پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:تنهایی,غمگین,حسرت, :: 13:52 :: αυтнσя : ali شب تولدم رسید کسی واسم گل نیاورد آب از سرم گذشته هو بی تو نمیشه حتی ما
من به تنهایی طلسمم شوم و بدیوم شده اسمم اسمتو با خون رگ هام تو ترانه هام نوشتم آخه ظالم ستمگر بی خدایه بی پیمبر جاری شد اشکایه سردم
با تولد ابوسم پاییز از سفر رسیده اسم چهار حرفی تو هنوزم تموم دنیامه زیر پاهات شد لگد مال این دل سرخورده یه من حنجرم شعله کشیدو دنیا رو سوزوندم از غم خون دارم میبارم امشب بی تو با غم تولد تسلیت بگو به قلبم که امید زندگیم مرد
تویه فال قهوه افتاد طالع سیاهو شومم فنجونو زدم شکستم نبینم سهم تو نیستم از همون روزی که رفتی زندگیم معنا نداره حتی تو فصل بهارم برف بدبختی میباره نفرینت میکنم تویه شعرام صد بار از رویه خجالت عکساتو خیس کرده چشمام
کنار کیک تولد قاب عکستو میچینم یه گیتار به رویه زانوم گوشه یه اتاق میشینم زیر آوار مسیبت چیزی از دلم نمونده نفرینت میکنه هرکی شعرایه سیاهمو خونده
هرچی اومد به سرم اون سرم آورد سوز صدام جهانی رو غمگین کرد هرکی منو دید تورونفرین کرد پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:تنهایی,غمگین,حسرت, :: 13:41 :: αυтнσя : ali تا عشق تو آمد در قلبم، تو رفتی ، تا آمدم بگویم نرو ،رفته بودی ، تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
این من هستم که وفادار خواهم ماند ، این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند! این من هستم که آخرش میسوزم ، این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
همیشه جایی بود که با دیدنش یاد تو در خاطرم زنده میشد ، همیشه آهنگی بود که با شنیدنش حرفهایت در ذهنم تکرار میشد آن لحظه ها همیشگی نبود ، عشق تو در قلبم ماندنی نبود ، بودنت در کنارم تکرار نشدنی بود!
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ، حرف دلم به تو همین است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ، رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ، رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای منی….
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد، شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم ، همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ، به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم!
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ، همیشه میترسیدم رهایم کنی ،مرا تنها بگذاری اما…. تو آنقدر خوبی، که به عشق و دوست داشتن وفاداری که حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنم همین مرا خوشحال میکند ، همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
در اوج آسمان به دنبال تو ، هر جا میروی باز هم یکی هست به دنبال تو تویی که در قلب منی و منی که همیشه فدای توام دیگر به دنبال بهترین ها نیستم ، من شیفته آن خوبی های توام
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
همیشه دلتنگی بود و انتظار ، همیشه لبخند بود و به ظاهر یک عاشق ماندگار امروز دیگر مثل همیشه نیست ، حس و حال من مثل گذشته نیست امروز دیگر مثل همیشه نیست ، من هم طاقتی دارم ، صبرم تمام شدنیست
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ، دیروز گذشت و آخرش امروز است!
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
روزهای با تو بودن گذشت و رفت ، هر چه بینمان بود تمام شد و رفت ، عشقت را به خاک سپردم و قلبت را فراموش ، اما هنوز آتش غم رفتنت در دلم نشده خاموش!
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
بیا با هم یک تصویر زیبای دیگر از عشق بکشیم ، تصویری مثل آن نقاشی دیروز تا به یادگار بماندو این یادگاری مثل یک خاطره بماند ، تا ما نیز مثل خاطره ها باشیم ، نه خاطره ای از گذشته ، خاطره هایی شیرین از هر روز زندگی مان که همیشه تا ابد در قلبمان به یادگار بماند!
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
تو برای من عشق نمیشوی ، تو برایم آنچه که میخواستم نمیشوی از همان اول هم نباید به تو دل میبستم ، میدانستم روزی تمام میشوی
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای همیشه برایم به معنای واقعی یک عشق بوده ای گرچه گهگاهی از تو بی وفایی دیده ام اما همیشه برایم باوفا بوده ای گرچه دلم را میشکنی و اشکم را در می آوری اما تو همیشه برایم یک دنیا بوده ای
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و غم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
غنچه عشق وا شد و تو را درون آن دیدم ، شبنمی شدم و بر روی تو باریدم تا در اعماق قلبت بنشینم و با عشق و محبتت زنده بمانم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای ، میخواهم این شعر اولینش تو باشی و آخرین نداشته باشد همچنان ادامه داشته باشد….
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد، دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد همیشه قلبی بود که مرا امیدوارم میکرد، چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد همیشه کسی بود که در کنارم قدم میزد ،احساسی بود که مرا درک میکرد حالا من و مانده ام یک دنیای پوچ ، نه صداییست که مرا آرام کند و نه طبیبیست که مرا درمان کند
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
مثل امواج دریا آمدی و ساحل قلبم را در میان خودت گرفتی ، همدیگر را دیوانه کرده بودیم با نوازش های هم ، آن سکوت عاشقانه رابه یاد داری در لحظه بوسیدن هم؟ پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:تنهایی,غمگین,حسرت, :: 13:20 :: αυтнσя : ali وای از روزی که شریک خاطره هایت یک شماره خاموش باشد... و یک سیگار روشن!!! . .
این آرامش ظاهرم گمراهت نکند ...
در درون ؛ خانه بر دوشم!!! . .
دنیای جالبیست...
روی هرکس دست گذاشتیم رویمان پاگذاشت! . .
ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩ ، ﺗﻮ ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ...
پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:تنهایی,غمگین,حسرت, :: 12:40 :: αυтнσя : ali liηкѕ
αυтнσя |
||
![]() |